اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

مسائل مهم سیاسی اجتماعی ایران و جهان و آموزه ها و موضوعات دین مبین اسلام
اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

مسائل مهم سیاسی اجتماعی ایران و جهان و آموزه ها و موضوعات دین مبین اسلام

نقد جریان اصول‌گرایی واجب‌تر از نقد احمدی‌نژاد

4N0A4304 copy

 

 

یادداشت محسن درویشی؛در ابتدای امر به این نکته اشاره می نمایم که بر همگان مشخص است جریانات اصولگرا و اصلاح طلب مثل هر شخصیت حقیقی و حقوقی دیگری دارای نقاط قوت و ضعف فراوانی هستند. و به مانند هر شخص دیگری ملزم به تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف خود هستند. و یکی از پایه ای ترین اصول برای نقاط ضعف یک جریان، نقد درون گفتمانی می باشد. ولی پر واضح است که اگر نقد درون گفتمانی از طریق رسانه ها به بطن جامعه رسوخ نماید،جامعه نسبت به آن جریان بدبین شده و حتی

 اگر آن جریان قاط ضعف خود را رفع نماید،جامعه رای خود را از آن جریان خواهد گرفت. و با توجه به این که حیات جریانات سیاسی وابسته به آرای جامعه می باشد،این یک خودکشی سیاسی محسوب می گردد.به عنوان مثال زمانی که شاخص های اقتصادی ( رشد اقتصادی، عدالت اقتصادی یا همان ضریب جینی، عمران، ایجاد اشتغال و رفع محرومیت) را بین دولت آقای احمدی نژاد و دولت قبلی بررسی می نماییم مشاهده می گردد که دولت آقای احمدی نژاد به مراتب موفق تر بوده ولی از بس شخصیت ها و رسانه های اصولگرا نقد درون گفتمانی در حوزه اقتصادی خود را به بطن جامعه کشاندند، حتی در بین جامعه حامیان اصولگرایان نیز این طور القا شده که دولت آقای احمدی نژاد عملکرد اقتصادی ضعیف تری نسبت به دولت قبل خود داشته که همین امر منجر به کاهش محبوبیت جناح اصولگرا در مقابل جریان رقیب گردیده و نتیجه آن شکست در دو انتخابات اخیر می باشد. حال این پرسش پیش می آید که چرا جریان اصولگرا با این وجود تا این حد انتقاد از آقای احمدی نژاد را در بطن جامعه و رسانه ها دنبال نموده است. به نظر بنده جریان اصولگرا را می توان در ۳دسته تقسیم نمود که انگیزه های آن ها برای نقد متفاوت است.

1- جریان اصیل انقلابی ملتزم و متعهد به منافع ملی و مذهبی انقلاب. به شدت ایده آل گرا بوده و کوچکترین خطا و انحراف درون گروهی را رصد نموده وبا ارجحیت بخشی منافع ملی و مذهبی بر منافع حزبی در مقابل آن واکنش نشان می دهد. همین امر سبب می گردد اشخاص داخل این جریان بعضا انتقادات درون گفتمانی خود را نیز از سر دلسوزی به بطن جامعه برسانند.

2- جریان منفعت طلبان با نقاب اصولگرایی برای اشخاص این جریان منفعت فردی بر مصالح حزبی و انقلابی ارجحیت دارد. برای نمونه فردی که خود را از بزرگان اصولگرا می داند از زمانی که آقای احمدی نژاد انتظارات وی را از سهم خواهی در دولت برآورده ننمود شروع به تخریب و تهمت های فراوان علیه ایشان در سایت شخصی خود نمود،که این امر منجر به جذب تعداد کثیری از طرفداران جریان اصلاح طلبی توسط این سایت گردید. وی نیز با آگاهی از این موضوع در سال منتهی به انتخابات مجلس دهم و با انگیزه کسب رای ایشان تخریب احمدی نژاد را به تخریب جریان انقلابی بسط داده و همه روزه شاهد انتشار مطالبی حاوی توهین و تهمت بر علیه جریان انقلابی به خصوص جریان پایداری و شخصیت هایش در این سایت بودیم. و در حالی که در آستانه انتخابات توسط این سایت ادعا می شد ایشان در فلان و بهمان لیست قرار گرفته، به یک باره نام وی را در لیست ائتلاف اصولگرایان مشاهده نمودیم. و جالبتر این که وی با وجود قرار گرفتن در کنار شخصیت های پایداری در یک لیست با انگیزه ی جذب آرای اصلاح طلبان مخاطب سایت وی تا روز انتخابات دست از تخریب بر نداشته و در آستانه انتخابات تحلیل هایی در سایت شخصی ایشان منتشر گردید که بر خلاف منویات رهبری جریان انقلابی را تندرو می نامید. جالب تر این که وی پس از شکست در انتخابات در مجلس دهم تقصیر را بر گردن جریان اصولگرایی انداخته و بلافاصله پس از اعلام نتایج تحلیلی در این سایت درج گردید که وی را گل خوشبویی در مزبله اصولگرایی نامید و این تحلیل تا چند روز سر تیتر این سایت بود. نمونه دیگر فردی است که در زمان اوج قدرت و محبوبیت اصولگرایان آن چنان خود را اصولگرای اصیل و دو آتشه نشان می داد که در سر لیست اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم ونهم قرار گرفت وسپس با حمایت نمایندگان اصولگرای مجلس ۸سال بر کرسی ریاست مجلس اصولگرا نشست. جالب این که وقتی وی مشاهده نمود به دلایل مختلف محبوبیت اصولگرایی در بطن جامعه رو به افول است به مرور رنگ عوض نموده و کار را به جایی رساند که در انتخابات مجلس دهم در لیست امید قرار گرفت! و جالب تر این که وی هم اکنون در حال رایزنی با اعتدالیون و اصلاح طلبان برای کسب کرسی ریاست مجلس غیر اصولگرا! می باشد.

نتیجه این که افراد منفعت طلب داخل این جریان نقد خود را بر اساس منفعت فردی انجام میدهند و از ایشان نمی توان انتظار در نظر گرفتن منافع انقلابی را داشت.

3- جریان هاشمیون بازمانده در اردوگاه اصولگرایان این جریان در زمان خروج تدریجی آقای هاشمی و یارانش از جریان اصولگرایی هر کدام به دلایلی در اردوگاه اصولگرایان باقی ماندند.نکته قابل توجه این جاست که در انتخابات های اخیر همواره رقیب اصلی اصولگرایان، جریان آقای هاشمی بوده و حتی اصلاح طلبان نیز به عنوان پیاده نظام آقای هاشمی وارد کارزار شده اند. نکته تاسف بر انگیز این جاست که این جریان در عرصه این رقابت همواره با نقاب اصولگرایی در زمین آقای هاشمی بازی کرده اند. نمونه بارز آن فردی می باشد که با حضور در ائتلاف اصولگرایان و به عنوان نامزد اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲شرکت نمود و در اوج حساسیت مناظرات انتخاباتی با ایراد انتقاداتی نابجا از روند مذاکراتی آقای جلیلی و حمایت چراغ خاموش از شیوه آقای روحانی باعث ریزش شدید آرای اصولگرایان و افزایش چشمگیر آرای آقای روحانی گردید. جالب این که اخیرا در رسانه های اصلاح طلب مد شده که همه روزه با شخصیت های این جریان مصاحبه نموده و این اشخاص با نقاب اصولگرایی عقاید آقای هاشمی را تکرار نموده و بیانات ایشان در آن رسانه به عنوان اعتراف یک اصولگرا درج می گردد.

نتیجه این که اشخاص این جریان انتقادات و اظهار نظر های خود را بر طبق مصالح آقای هاشمی بیان می نمایند و نمی توان سخنان ایشان را از سر دلسوزی برای جریان اصولگرا بیان نمود. البته بر بنده مبرهن است که شما نقد کننده گرامی جزو دسته اول می باشید و نقد شما از سر دلسوزی و بر مبنای مصالح انقلاب می باشد ولی انتظار می رود در نقد خود مطالب مطرح شده در این متن را مد نظر داشته باشید.

در مورد ۲نقدی نیز که شما به آقای احمدی نژاد وارد نمودید باید عرض نمایم نکته قابل توجه این جاست که در هر دو مورد مقام معظم رهبری سخنرانی نموده و این مسائل را جزئی و فرعی دانستند و اشاره نمودند که دلسوزان انقلاب فرعی و اصلی نموده و تا این حد این مسائل را بزرگنمائی ننمایند. ولی اردوگاه هاشمیون که بزرگترین برگ برنده خود در عرصه سیاسی را تخریب آقای احمدی نژاد می دانستند، این مسائل را بزرگنمایی نموده و تعمدا دست بر روی نقطه حساس جریان انقلابی ( اطاعت از مقام معظم رهبری)گذاشته تا مابین ایشان افتراق بیاندازند.نکته جالب تر این جاست که اختلافات خود آقای هاشمی و همراهان وی با مقام معظم رهبری بسیار عمیق تر می باشد. مهمتر این که در همین دو اختلاف جزئی مابین آقای احمدی نژاد و مقام معظم رهبری، در نهایت آقای احمدی نژاد دستور رهبری را اجرا نمود،ولی دیده می شود آقایان هاشمی و روحانی در موارد عمیق اختلافی با مقام معظم رهبری راه خود را در پیش می گیرند.

4N0A4284 copy

سوال بنده از آقایان منتقد آقای احمدی نژاد این است که چگونه زمانی که در مورد عزل یک وزیر که از دید رهبری یک مساله فرعی است، اختلاف جزئی بوجود می آید و نهایتا نیز امر رهبری اجرا می گردد، آن قدر این اختلاف را بزرگنمائی می کنید که نهایتا عدم کفایت سیاسی و رد صلاحیت آقای احمدی نژاد از آن نتیجه گیری می شود. ولی زمانی که در مسائل به مراتب عمیق تر و استراتژیک مثل نحوه اجرای توافق هسته ای، تعامل با شورای نگهبان، ورود جریان نفوذی به بدنه دولت و در مقابل خروج جریان انقلابی با برچسب تندرو و .... ما بین مقام معظم رهبری و آقای روحانی اختلاف وجود دارد و آقای روحانی در اکثر موارد اختلافی راه خود را در پیش می گیرد، سکوت اختیار می کنید.

در این مورد نیز که اشاره فرمودید آقای احمدی نژاد بیشتر اشتباهات خود را در نیمه دوم ریاستش انجام داده، نباید تاثیر التهابات فتنه ۸۸و پس از آن فشار های داخلی و خارجی وارد بر حاکمیت و در نهایت تحریم هایی که با فتنه ۸۸قوت گرفت را فراموش کنید. حال این که مسببین فتنه ۸۸آثار منفی ناشی از آن را بر گردن دکتر احمدی نژاد انداخته اند.

4N0A4225 copy

مطالب مرتبط:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد