اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

مسائل مهم سیاسی اجتماعی ایران و جهان و آموزه ها و موضوعات دین مبین اسلام
اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

اگر ظهور نزدیک باشد چه ؟...

مسائل مهم سیاسی اجتماعی ایران و جهان و آموزه ها و موضوعات دین مبین اسلام

تقصیر خودتان است !

بهار سال پیش بود که همراه جماعتی از دوستان رفتیم دیدن خار چشم ضد انقلاب، آیت‌الله جنتی. به کوری چشم دشمن، بیفزاید خداوند بر عمر ایشان، آنقدر طولانی که آرزوی رد شدن از فیلتر شورای نگهبان را به گور ببرند فتنه‌گران متوهم. به یک عبارت، در جمهوری اسلامی، هیچ مسئولی اندازه ایشان فحش و ناسزا از دشمن و ایادی‌اش نشنیده و ناظر بر آن جمله معروف حضرت امام، دقیقا همین است ملاک درستی راه آیت‌الله. شک و شبهه در صحت راه جنتی دلاور، آن روز محلی از اعراب می‌داشت که BBC  و VOA و همین زنجیری‌های زنجیره‌ای مدح ایشان را می‌گفتند. برعکس ایشان، جناب عالیجناب است که سالیانی است دراز، هیچ فحش و ناسزایی از دشمن نشنیده! واقعا کی بود آخرین‌بار که دشمن انقلاب و ضد انقلاب، متلکی بار عالیجناب کرده باشند؟! 

 
ادامه مطلب ...

مشک آن است که خود ببوید!

حسین قدیانی 

حسیـن قدیـانی فرزند شهید

نیست بازار تبریک گرم است، من هم تبریک عرض می‌کنم به آحاد ملت، ورود نیم ساعته خود را به جرگه مرفهان! برای اولین بار در عمرم سوار تویوتا کمری شدم! فقط حیف که توئیت‌ موئیت ندارم و الا این پیروزی بزرگ را باری هم آنجا تبریک می‌گفتم به ملت ایران! القصه! همین چند ساعت پیش، ایستاده بودم تقاطع خیابان سجاد و ابوذر که از بخت خوش، شیک‌ترین تاکسی ممکن برایم ایستاد! تاکسی فرودگاه امام بود و چقدر هم باکلاس! به راننده گفتم: «دربست نمی‌خواهم‌!» گفت: «تا سر نواب می‌روم!» سوار شدم! سوار شدم و روزنامه را باز کردم و هنوز گرم خواندن نشده بودم که جناب راننده نیم‌نگاهی به تیتر یک انداخت و درآمد: «چیه این دولت هر ۲ روز در میان یک چیز را بهانه می‌کند تا به ملت تبریک بگوید؟!» جواب دادم: «حالا البته هر ۲ روز در میان هم تبریک نمی‌گوید!» گفت: «چرا دیگر! فقط در موضوع مذاکرات، تا به حال فکر کنم ۱۰ بار شخص آقای روحانی به ملت تبریک گفته‌اند!» گفتم: «دفعات قبلی را کار ندارم اما این بار به خاطر رفع تحریم‌ها، شاید فکر می‌کردند تبریک هم می‌خواست! بگذریم که آقای اوباما اجازه نداد این تبریک، یک روز هم دوام بیاورد!» گفت: «شنیده‌ام دوباره تحریم کرده‌اند!» صفحه یک را نشان راننده دادم که یعنی خودت ببین دیگر! راننده دوباره گفت: «چه جالب! صبح روحانی تبریک می‌گوید، بعد از ظهر اوباما تحریم می‌کند!» و باز هم گفت: «هسته‌ای را که شوهر دادیم رفت، این‌بار برای چی تحریم کردند؟!» گفتم: «البته دولت معتقد نیست هسته‌ای را شوهر دادیم رفت!» ترش شد؛ «ندادیم؟ مگر سیمان نریختند داخل نیروگاه اراک بود، کجا بود؟!» گفتم: «حالا ان‌شاءالله نیت آقایان این بوده که سایه شوم تحریم از سر ملت برداشته شود، ولو با دادن هزینه‌ای  گزاف»! گفت: «دوباره که تحریم کرده‌اند!» گفتم: «چه بدانم!» گفت: «من گیر این تبریک‌های آقای روحانی هستم!» گفتم: «شاید ایشان فکر کرده‌اند آمریکا آدم شده و دیگر ما را با هیچ بهانه‌ای تحریم نمی‌کند، سر همین لغو تحریم‌های قبلی را به ملت تبریک گفته!» باز گفتم: «ایشان معتقد است که برجام به فرجام رسید!» گفت: «برجام به سیدخندان هم نرسیده، چه رسد به فرجام!» و پرسید، یعنی صدایش را یک جوری کرد و پرسید: «تو به روحانی رأی دادی؟!» گفتم: «نه! البته با افتخار!» گفت: «با افتخار چی؟!» گفتم: «افتخار می‌کنم که به ایشان رأی نداده‌ام!» گفت: «من اما به روحانی رأی دادم!» و ادامه داد: «کاش من هم می‌توانستم به این رأی افتخار کنم!» و باز ادامه داد؛

  

ادامه مطلب ...